سجّادی که آن قدر عبادت میکند که امام باقر دلش به حال او میسوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ میآید - امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علیبن الحسین دلتنگ میشود و دلش میسوزد و نمیتواند خودش را نگه دارد و بیاختیار زار زار گریه میکند، آن وقت علیبنالحسینِ با اینطور عبادات میگوید: « من یقوی علی عبادت علی بن ابی طالب »؛ چه کسی میتواند مثل علی عبادت کند ؟ یعنی بین خودش و علی فاصلهای طولانی میبیند.
علیای که من و شما عاشق او هستیم، دنیا عاشق اوست، مسیحی عاشقانه برایش کتاب مینویسد، آدمی که به مبانی دینی هم عملاً خیلی پایبند نیست، درباره او زبان به ستایش باز میکند، این علی را شما چرا از دور نگاه میکنید؛ نزدیک بروید. هرکس این قلّه دماوند را از دور نگاه کند، میگوید به به، عجب چیزی است ! قدری از این پیچوخمها بالا برو، ببینم چه کارهای ! باید نزدیک شد؛ باید راه افتاد؛ باید حرکت کرد. امروز بشریت به همین خصلتهایی که امیرالمؤمنین پرچمدارش بود، احتیاج دارد. این خصلتها، با پیشرفت علم، با پیشرفت