در یک طرف جهنّم را میبیند. « یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه ». خلاصه این جمله این است که به این همه مجاهدت، به این همه انفاق، به این همه عبادت، مغرور نمیشد. ما حالا دو رکعت نافله و چند جمله دعا که بخوانیم - و اگر دو قطره اشک بریزیم - فوراً مغرور میشویم که بله دیگر: « این منم طاووس علیّین شده »! اما امیرالمؤمنین با این انبوه عمل صالح، مغرور نمیشد.
البته این که چرا شخصی مثل امیرالمؤمنین، شخصی مثل پیامبر، شخصی مثل امام سجّاد - که خدا اصلاً بهشت را برای خاطر اینطور انسانها آفریده - باز از آتش جهنّم میترسند و به خدا پناه میبرند، این خودش بحث جداگانهای دارد. ما کوچکیم؛ دید ما قاصر است؛ ما نزدیک بین هستیم؛ ما عظمت الهی را نمیفهمیم؛ ما مثل بچه کوچک و غیرممیّزی هستیم که در مقابل یک شخص عظیمِ علمی بازی میکند؛ میآید و میرود و اصلاً عین خیالش هم نیست؛ چون نمیشناسد که این شخص کیست؛ اما شما که پدر او هستید و عقلتان صدبرابر اوست، در مقابل آن شخصیت خضوع میکنید. ما در مقابل خدای متعال وضعیتمان این است. ما مثل بچهها، مثل آدمهای غافل، مثل آدمهای پست، عظمت الهی را نمیفهمیم؛ اما آن کسانی که از مرحله علم، به مرحله ایمان رسیدهاند؛ از مرحله ایمان، به مرحله شهود