داخل آنها مسلمان زندگی میکرد، احساس هویّت و شخصیت و احساس قبول و طوع نسبت به آن کردند. این برای آنها خیلی وحشتآور بود.
آقایان توجه دارند که امروز مهمترین چیزی که در بلند مدّت برای مراکز قدرت سیاسی دنیا مطرح است، سلطه فرهنگی است. با اینکه ممکن است هدف اصلی فرهنگ نباشد و آدمهایی باشند که مثلاً بگویند به فرهنگ چهکار داریم - اصلاً فرهنگی نباشند - لیکن به عنوان برنامه بلندمدّت، چیزی که به مراکز سلطه جهانی، اقتدار حقیقی و تضمین شده میبخشد، سلطه فرهنگی است. واقعاً اگر نظام سلطه جهانی بر کشوری تسلّط فرهنگی پیدا کند، خاطرش آسوده است، همان چیزی که او میخواهد، بهطور خودکار و با اندک تلاشی انجام میگیرد. بنابراین مشکلی ندارند. مسأله، مسأله فرهنگ است؛ در درجه اوّل هم فرهنگ سیاسی. آنها به لیبرالیزم و تفکّر به اصطلاح دمکراسی که در دنیا رایج است، خیلی اهمیت میدهند.
این نکته را عرض میکردم که انقلاب حرف نویی زد و آن، حکومت اسلامی بود. این حرف نو، همیشه هم نو نمیماند؛ این را ما باید قبول کنیم. ممکن است از اوّل نقصهایی داشته باشد؛ ممکن است در خلال، دچار ضعفها و نقصها و کجفهمیهایی شود؛ در این تردیدی نیست. فکرهای صحیح و قوی باید بهطور دائم کار کنند و این حرف نو را در جهت خود تکمیل