مسلمانی در رأس کار میآید و رفتار شخصی او، رفتار خوبی خواهد بود. احیاناً نمیگذارد در ظواهر جامعه هم فسق و فجوری صورت گیرد؛ اما نظام کشور و اداره زندگی براساس اسلام نخواهد بود؛ سلایق و فرهنگها و عادات و کجفهمیهای گوناگون تأثیر میگذارند. چیزی که جامعه اسلامی را مصونیت میبخشد، « حکومت اسلامی » است؛ یعنی حاکمیت اسلام. هنر بزرگ امام این بوده است که حاکمیت اسلام را در اینجا مطرح کردند.
صیغه خاص ایشان هم برای حاکمیت اسلام، « ولایت فقیه » بود. انصافاً ولایت فقیه مبنای بسیار مستحکمی دارد. بنده اینطور تصوّر میکنم که موضوع ولایت فقیه، ولو مقداری در توسعه و تضییقش تفاوتی بین علما وجود داشته باشد، جزو واضحات فقه اسلام است. انسان وقتی نگاه میکند، از قدیمالایّام تا کنون، اگر کسانی این قضیه را مطرح نکردند یا با سردی با آن برخورد کردند، به خاطر این بوده است که فکر کردند چیزی را که شدنی نیست، چرا مطرح کنند؛ والّا وقتی انسان به کتابها و حرفهای فقها نگاه میکند، میبیند هیچ کس از آنها نیست که اصلاً حاکمیت غیر حکم اسلامی را قبول داشته باشد. انسان این را در ابواب مختلف
فقهی مشاهده میکند. این جزو مسلّمات است. مثلاً تعبیرات مرحوم صاحبِ جواهر راجع به ولایت فقیه نشان میدهد که از نظر او این قضیه جزو واضحات است؛ البته نه در باب ولایت