بخصوص مردها اول هزار درِ دیگر را میزنند و بعد درِ ازدواج را ! یعنی همه چیز را تجربه کرده و دیگر برایش چیزی نیست. این کجا، آن جوانی که با عفت گذرانده و با خود و نفس خودش مبارزه کرده و بعد ازدواج کرده، کجا. اینها هر دو یک جور قدر زن را میدانند ؟ هر دو یک جور به محیط خانواده میچسبند ؟ نه. او بی قید و لاقید است. این زن باید خیلی فوق العاده باشد که این به مرد بگوید بله. این بهتر از همه ی آنهایی است که دیدم؛ تازه بعد از مدتی عیوبش آشکار خواهد شد؛ هیچ کس که بی عیب نیست. مسأله ی زن هم به همین قیاس است. اثر احکام اسلام در اینهاست. این قدر که میگویند حجاب، رو بگیرید و چنین و چنان کنید، اینجاها و در مسائل اصلی زندگی اثرش ظاهر میشود. خود حجاب ممکن است چیزی به نظر نیاید. پس زن و شوهر از همین اول ازدواج که خدا یک محبتی هم در دلشان قرار داده، این محبت را نگه دارند و زیادش کنند. راهش هم این است که به هم باوفا و صادق باشند و همدیگر را حفظ کنند؛ مثل دو تا شریک واقعاً مصالح هم را رعایت و راز هم را حفظ کنند. زن راز شوهرش را پیش خاله و خواهر بیان نکند، مرد هم اسرار زنش را در باشگاه و مهمانی و ... به رفیق هایش نگوید؛ حواستان جمع باشد، اسرار هم را محکم نگهدارید و حفظ کنید؛ ظاهر را هم حفظ کنید. با این، زندگی شیرین خواهد شد.