بودهام - مثل شاعر محترم، آقاى شاهى - لیکن وقتى با کسانى که قبلاً آنها را نمىشناختم و با آنها آشنا نبودم یا از دور با آنها آشنا بودم و الآن از نزدیک با آنها ملاقات مىکنم، مىبینم انصافاً همین گنجى که از آن نام بردم، مصداق پیدا مىکند.
چون بنده به شعر علاقهى ویژهاى دارم، در اینجا به این موضوع مىپردازم. من فرصت پیدا کردم و بعضى از اشعار شعراى اردبیل - چه اشعار غزلىشان و چه اشعار حسینىشان - را نگاه کردم. حقاً و انصافاً برجسته و بسیار خوب است. با اینکه شعرهاى بعضى از شعراى اردبیل مرثیه و مصیبت است، اما از جنبهى هنرى در اوج است. درست است که ترکیببند محتشم از لحاظ استحکام لفظ و معانى، بسیار خوب است؛ اما وقتى من مسمّط چهار مصراعى مرحوم تاجالشعراى یحیوى را نگاه مىکنم، مىبینم از لحاظ صحنهپردازى و تصویرسازى، کمنظیر است. من چند مصراع آن را در ذهن دارم :« آى باتدى صبح آچیلدى زینب نوایه گلدى
زهرا دیدى حسین واى، عالم صدایه گلدى ».
بعد مىگوید مشهور شد که « قُتل الحسین »:
جنّاتیدن ایشتدى پیغمبر گرامى
نعلین سیز عباسیز کرب و بلایه گلدى