مجموعههایى باید وجود داشته باشند که مطالبى را که ما داریم، به شکل تطبیقى بحث کنند؛ یعنى مثلاً فقه ما را مقایسه کنند با حقوق رایج دنیا؛ مباحث فلسفى ما را مقایسه کنند با مباحث فلسفى رایج عالم؛ مباحث کلامى ما را مقایسه کنند با مباحث کلامى رایج عالم و این چیزهایى که به عنوان فلسفهى دین مطرح مىشود. ببینند اینها نسبتش با هم چگونه است؛ چقدر به هم تعریض و تعرّض دارد؛ چه اندازه با هم ارتباط دارد؛ چه عناصر جدیدى در آنها هست که با آن مىتوان مباحث متعارف و متداول بین ما را تکمیل کرد.
عدّهاى بنشینند مخصوص اینکه چه مباحثى امروز در دنیا مطرح است که ممکن است منجر به شبهه شود. من یکبار عرض کردهام که ما در برابر شبهات نباید همیشه به صورت تدافعى عمل کنیم. ننشینیم تا شبههاى بیاید - حتى یک مقدار هم از آمدن شبهه دیر خبردار بشویم - خوب جاگیر بشود، اذهان را پُر بکند؛ لااقل در جمعى از مردم، در جوانها؛ بعد آنها زبان باز کنند و به ما بگویند که این شبهه وجود دارد؛ بعد ما تازه به فکر بیفتیم این شبهه را برطرف کنیم ! اینکه درست نیست؛ باید زمینههاى ایجاد شبهه را شناخت.