این خسارتی که بنا بود به وجود آید - و اگر عزم ملی و تدبیر و خردمندی سردمداران و مسؤولان کشور و اخلاص و جدّیت کسانی که در این راه قدم گذاشتند، نمیبود، قطعاً این پیش میآمد - با این عزم ملی و با این ایمان، تبدیل به یک فرصت شد. آری؛ ما در جنگ، بسیار جانهای عزیز را از دست دادیم و خسارتهای مادّی و معنوی زیادی هم تحمل کردیم؛ اما چیزی در دل این ملت جوشید که برکات و ارزشش برای امروز و فردای این ملت، از همه چیز بالاتر است و آن، احساس اتّکاء به نفس، احساس عزّت، احساس استقلال، احساس خودباورىِ ملىِ عظیم و احساس اعتقاد به این بود که اگر یک ملت حول محور ایمان به خدا و عمل صالح جمع شوند، معجزاتِ نشدنی یکی پس از دیگری قابل شدن خواهد شد. این در زندگی ما اتّفاق افتاد.
عزیزان من ! آنچه که این قضیه را تمام میکند، این است که روایت این حادثه بهدرستی صورت گیرد. نقش شما اینجا معلوم میشود. شما هر کدامتان - شاید اکثرتان یا همهتان - به این میدانهای جنگ رفتید و در آنجا حضور پیدا کردید. آنهایی هم که سنشان آن وقت اقتضاء نمیکرده است، از مسائل آن آگاه شدهاند. اگر این حادثه بزرگ، درست روایت شود،