دومین چیزی که به نظر بنده جزو واجبات حوزهی علمیه است، این است که حوزه باید بدون فوت وقت، صلاحیتهای لازم را برای مقابله با بحرانهای فکری، در حوزه و در میان اعضای حوزه به وجود آورد. شاید بعضی افراد هستند که نمیدانند در میان فضای ذهنی برخی از جوانها و جامعه چه میگذرد ! توجّه ندارند. امروز مراکزی وجود دارد - در داخل و خارج - که اساساً همتشان این است که ذهن جوانها را با مشکلات، با شکوک، با تردیدها و با حرفهای کممحتوا اما خوشظاهر، از مبانی اسلام و مفاهیم الهی دور کنند. حوزه نمیتواند این چیزهایی را که میتواند بحران فکری برای نسل جوان به وجود آورد، ندیده بگیرد.
روزی در این کشور - تقریباً حدود چهل سال قبل - رواج تفکّر الحادىِ مارکسیستی یک بحران بود. هر جا میرفتیم - در دانشگاه، در محیطهای گوناگون، حتی در بعضی از گوشه کنارهای بعضی از حوزهها اثر پای این تفکّر را میدیدیم. عدّهی معدودی متوجه بودند که قضیه چیست؛ با آن مواجهه میکردند، مقابله میکردند. بعد که خطر آشکار شد، آن وقت بزرگانی به فکر افتادند که کاری صورت دهند ! مگر ما باید اینگونه عمل کنیم ؟! بگذاریم تا بحران فکری به وجود بیاید، عدّهای از دلها و ذهنها و ایمانها را تباه کند، بعد ما به فکر بیفتیم ؟!