بیانات سال 79


نمونه سوم، نمونه شهریور 1320 است که رضاخان به وسیله حامیان قبلی خود از سلطنت عزل شد و از ایران بیرون رفت. محمّدرضا را بر سرِ کار آوردند؛ با قرار تسلیم محض در مقابل انگلیسیها ! هر کاری آنها میخواستند، انجام میداد؛ دیگر احتیاج به استعمار نبود ! وقتی که یک خائن ایرانی حاضر است در مقابل کمکِ بیگانه، بر ملت ایران سلطنت و حکومت کند و خواسته آن بیگانه را در ایران اِعمال نماید، دیگر چه لزومی دارد زحمت استعمار را به خودشان بدهند !؟ این کار را کردند.

بعد، نمونه چهارم پیش آمد. و آن مرداد سال 1332 هجری شمسی بود. بعد از آن که حکومت مصدّق را سرنگون کردند - البته قبلاً مرحوم آیةالله کاشانی را با ترفندهای خودشان منزوی کردند، کنار زدند و با بیتدبیریهایی که انجام گرفت کنار گذاشتند - باز سرِ کار آمدند و وارد ایران شدند و توانستند با نفوذ خود، با ایادی خود، با فعالیت خود، کودتای 28 مرداد را به وجود آورند و محمّدرضا را که از ایران فرار کرده بود، به ایران برگردانند. بیست و پنج سال بعد از آن، حکومت دیکتاتوری سیاه پهلوی ادامه پیدا کرد. این چهار مقطع است؛ اینها همه عبرت‌انگیز است.

«12»