نگاه کنید - من اسم نمیآورم و زمان معیّن نمیکنم - میتوانید نمونههای متعدّدی را ببینید. نقطه مقابل این چیست ؟ نقطه مقابل این است که ملت در یک کشور، در معادله قدرت وارد شود؛ « آری » و « نه » بگوید؛ خواست خود را علنی کند؛ حقوق خود را مطالبه کند؛ در مسائل کشورش با چشم باز، با عزم راسخ، با قدم ثابت و استوار دخالت کند. این کار را انقلاب عظیم اسلامی ما و رهبر بینظیر این انقلاب، در این کشور - که مانند طلسمی بسته شده بود - باز کردند؛ این کار را راه انداختند. قبل از انقلاب، دهها سال در این کشور نام مجلس و انتخابات و از این رقم چیزها بود. این مردم در آن دوران یک مرتبه پای صندوق انتخابات نمیرفتند؛ انتخابات نمیشناختند؛ دولت را نمیشناختند؛ از تصمیمها خبر نداشتند؛ همه چیز در غیاب ملت رقم میخورد و تصمیم گرفته میشد و عمل میشد. از اوّلِ انقلاب، این ملت است که در وسط میدان است. مسؤولان کشور اگر تصمیمی میگیرند، اگر شجاعتی به خرج میدهند و اگر اقدام راسخی میکنند، به پشتیبانی این ملت است. ملت وقتی در یک کشور وسط میدان باشد، در معادله قدرت، شریک و سهیم میشود. دیگر نه قدرتهای زورگوی بینالمللی میتوانند چیزی بر او تحمیل کنند یا کسی را بر گُردهی او سوار کنند؛ نه زمامداران میتوانند ضعف نشان دهند و تسلیم خواست بیگانگان شوند؛ چون ملت مطالبه میکند.