وظیفه بزرگی بر دوش ما قرار دارد. امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سر این کار گذاشت؛ همچنان که تمام عمر خود را از وقتی که میتوانست تلاشی بکند - از همان وقتی که اسلام آورد، از اوان کودکی تا آخر عمر؛ چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه در دوران خلافت - در همین راه مصرف کرد و یک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد. برای انسان والایی که میخواهد برفراز همه پدیدههای عالم وجود پرواز کند و هیچ چیزی پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقی، امیرالمؤمنین است.
در این روزهاست که جامعه بشری به مصیبت او مبتلا میشود. وقتی که آن بزرگوار را ضربت زده بودند و در خانه بود، اصبغبننباته روایت میکند ( ۱۳ ) و میگوید وارد شدم و خدمت امیرالمؤمنین رسیدم. دیدم حضرت دستمالی به سرشان پیچیدهاند و رنگشان بهشدّت پریده و زرد شده است و استراحت میکنند. حالِ حضرت خوب نبود؛ درعینحال به مردمی که