بیانات سال 79


این میتواند دلهاى جوانها را هر جور باشند، هر جا باشند ولو فرض کنیم یک جوانى بر روى احساسات پاک او یک خاکسترى از خطا هم یک ‌وقتى بنشیند، حتّى او را هم میتواند از آنچه در معرض آن هست نجات بدهد.

حالا خطاب من به شما جوانهاى عزیز است. من به شما عرض میکنم که شما ذخیره‌ى ارزشمندى از زندگى را در دست دارید و در پیش رو دارید؛ جوان در آغاز زندگى است. فرض کنید کشاورزى را که تازه محصول را به دست آورده است و انبارش پُر از محصول است؛ با این محصول فراوان و وافر و سالم چگونه عمل خواهد کرد ؟ دو جور ممکن است عمل کند؛ یک جور آن کشاورز خردمند و هوشمندى است که سعى میکند این محصول را سالم نگه دارد، در آن تفریط نکند، اجازه‌ى فاسد شدن به آن ندهد، آن را براى روز نیاز خود به ‌قدر لازم حفظ کند، به ‌قدر لازم از آن مصرف کند، آنچه را که براى بذر مفید است انتخاب کند، تا سالهاى آینده از بذر آن استفاده کند؛ این انسانِ خردمند است، انسانِ عاقبت‌اندیش است. یک نفر دیگر هم ممکن است پیدا بشود که قدر این انبار پُر را نداند. نگاه کند به این انبار، ببیند پُر است، خیال کند همیشه پُر خواهد ماند؛ نه براى حفظ و نگهدارى آن، نه براى مصرف برنامه‌ریزى‌شده‌ى آن، نه براى فکر روزهاى نیاز و احتیاج خود هیچ گونه تلاش و

«5»