یک خاطره دیگر هم آن حرفی است که از قول بنده مکرّر نقل شده است. در این دانشگاه بود که بنده آن مطلب را گفتم. در زمان ریاست جمهوری در این دانشگاه سخنرانی داشتم و به سؤالات پاسخ میدادم. یکی از دانشجویان در سؤال کتبی خود از من پرسید که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه شغلی انتخاب کنید ؟ - چون همه نوع حدسی زده میشد - من گفتم برای خودم شغلی در نظر نگرفتهام و نمیدانم چه پیش میآید؛ اما همینقدر بگویم که اگر امام مرا مأمور عقیدتی، سیاسی گُردان انتظامی زابل کنند و بگویند به آنجا برو، من دست زن و بچهام را میگیرم و به زابل میروم و در آنجا مسؤول عقیدتی، سیاسی آن گردان میشوم. یعنی من هیچ خواسته مشخصی در این زمینه برای خودم قائل نیستم.
بنده خوشبختانه از سابق نسبت به دانشجو و فضا و محیط علمی این دانشگاه گرایش قلبی داشتهام و امروز هم دارم. این دانشگاه، دانشگاهِ بسیار خوب و مغتنمی است و امیدوارم انشاءاللَّه این فرصت را پیدا کند که نقش بارز خود را در وظایفی که برعهدهاش هست، همواره ایفا کند.