امریکا، آن چیزی که به نام دمکراسی و انتخابات وجود دارد، صورت انتخابات است. باطن آن، حاکمیت سرمایه است. من مایل نیستم که از نویسندگان و کتابهایشان اسم بیاورم؛ اما خود نویسندگان امریکایی تشریح میکنند و مینویسند که انتخابات شهرداریها، انتخابات نمایندگی مجلس و انتخابات ریاست جمهوری، با چه ساز و کاری انجام میگیرد. اگر کسی نگاه کند، خواهد دید که در آنجا، آراء مردم تقریباً هیچ نقشی ندارد و آنچه که حرف اوّل و آخر را میزند، پول و سرمایهداری و شیوههای تبلیغاتیِ مدرن و همراه با فریب و جذاب از نظر آحاد مردم سطحینگر است ! اسم دمکراسی هست، اما باطن دمکراسی مطلقاً نیست. پیشرفتهای علمی در غرب بود، اما این پیشرفتهای علمی وسیلهای برای استثمار ملتهای دیگر شده بود. غربیها به مجرّد این که یک قدرت علمی پیدا کردند، آن را به قدرت سیاسی و اقتصادی تبدیل نمودند و به طرف شرق و غرب دنیا راه افتادند. هرجا کشوری ممکن بود رویش دست بگذارند و آن را استثمار کنند، بیدریغ کردند. هر جا نکردند، ممکنشان نشد ! در غرب، آزادی بود، اما آزادی همراه با ظلم و بیبندوباری و افسارگسیختگی. روزنامهها در