در همه امور زندگی و شئون بشری است با استدلال با منطق با ملاحظه جوانب گوناگون این مسئله تبیین کنند. شاید اینجور به نظر برسد که این مسئله جزء واضحات و مسلمات است. البته در عرف دین و برای کسی که با مبانی اسلامی آشنا باشد همینجور است مسئله. حاکمیت دین بر همه شئون زندگی، نهفقط بر دلوجان انسان و نهفقط بر اعمال شخصی انسان بلکه در سرتاسر قلمرو زندگی انسان، این از مسلمات همه ادیان الهی است؛ نهفقط دین مقدس اسلام. لذا شما در قرآن ملاحظه میکنید که انبیای عظام الهی با حکومتها و قدرتها و طواغیت و مترفین و مسلطین بر امور جامعه در حال مبارزه بودند. اولین دشمنان اینها در جوامعی که انبیاء در اینها مبعوث میشدند کیها بودند ؟ همان کسانی بودند که در سرنوشت جامعه، در گذران زندگی جامعه نقش داشتند. اگر دین فقط برای این بود که در خلوت دل انسان، در اعماق روح و زوایای خلوت کنج مثلاً خانهها یا معابد مورد استفاده قرار بگیرد، مخالفت مترفین لازم نبود، مخالفت طواغیت لازم نبود، با انبیاء. آنها چرا مخالفت میکردند ؟ خوب بایستی اولکسانی که مخالفت میکنند متعبدین و متدینین و مرتجعین و اینها باشند چرا پس قرآن میفرماید که « ﴿و ما ارسلنا فی قریة من نبی ﴾