( ج )، بند ( د ). بند ( ب ) کسانی بودند که سرمایههای آنها از طریق نامشروع و غیرقانونی به دست آمده بود؛ حکمش هم این بود که دولت باید آن سرمایهها را تصرّف کند. بند ( ج ) کسانی بودند که سرمایههای آنها از راه نامشروع به دست نیامده بود؛ لیکن وامهای کلانی از بانکها گرفته بودند، تقلّب کرده بودند و پول را پس نداده بودند. بنابراین آنها میبایست وامهای خود را ادا میکردند. اگر ادا میکردند، کارخانهها مال خودشان میشد؛ اما اگر پرداخت نمیکردند، کارخانههای آنها تصرّف میشد. اوایل ریاست جمهورىِ من گروهی مسؤول تشخیص بند ( ب ) و ( ج ) و اینطور کارها بودند. البته این کارها دست بنده به عنوان رئیس جمهور نبود؛ دست نخستوزیر و دستگاه هیأت دولت بود. من اطّلاع پیدا کردم یک عدّه در این هیأت هستند و اصرار دارند که بند ( ج ) را به بند ( ب ) تبدیل کنند؛ یعنی کارخانهای که میشد صاحب آن بدهکاریاش را به بانک بدهد، بعد کارخانهاش را راه بیندازد و کار کند و کارگرانش هم بیکار نباشند، میخواستند نگذارند این کار انجام گیرد. در آن موقع، چنین گرایش چپ ضدّ سرمایهداری افراطىِ نابحق وجود داشت. همان آدمها امروز کسانی هستند که حاضرند در مقابل کمپانیداران و سرمایهداران صهیونیستی فرش قرمز پهن کنند تا به ایران بیایند و سرمایهگذاری کنند ! انسان از چپترین ایده مارکسیستی، به افراطیترین ایده دست راستىِ اقتصادی متحوّل شود؛ اسمش را هم تجدیدنظر بگذارد ! این تجدیدنظر نیست؛ این هُرهُری