در اینجا مغالطهای وجود دارد که جزو همان خوشامدگوییهای به قصد عوامفریبی است؛ و آن این است که منطق اسلامی همهاش میگوید « تکلیف ». در حالی که گفتمان جدید دنیا میگوید « حق »؛ چرا همهاش از تکلیف میگویید ؟ بعضی کسان این حرف را رایج کردند و قصدشان این است که عدّهای که از تکلیف گریزانند، از خوشامدگوییهای اغواگرانه و غیرصادقانه خوششان بیاید. اوّلاً حقّ و تکلیف، دو روی یک سکّهاند. هیچ حقّی بدون تکلیف وجود ندارد. هر کس حقّی دارد و در قبال آن، تکلیفی هم برعهده دارد. بنابراین، اینکه از حق بگویید؛ اما از تکلیف نگویید، حرف سخیف و بیمحتوا و بیمنطقی است. ثانیاً در اینجا صحبت از حق نیست. تکلیفی که ما در اینجا مطرح میکنیم، در مقابل یک حق نیست؛ در مقابل یک امتیاز است. شما امتیازی دارید و این امتیاز تکلیفی را به طور طبیعی بر دوش شما بار میکند. من که امتیاز جوانی شما را ندارم، برخی از تکالیف شما را هم ندارم. البته ممکن است در بخشی دیگر، من از امتیازاتی برخوردار باشم؛ لذا در مقابل آن تکالیفی هم دارم. بنابراین در اینجا تقابل حقّ و تکلیف نیست؛ تلازم امتیاز و تکلیف است. تکلیف، ناشی از امتیازی است که شما در این مرحله از عمر دارید؛ ناشی از موهبتی است که خدا به شما داده است. توجّه کنیم که این تکلیف در دوران کنونی، سنگینتر از همیشه است. چرا ؟ چون قشر جوان به طور ویژه در جامعه نقشآفرین شده است؛ چون