بیانات سال 80


در دوران جنگ تحمیلی، بسیج درخشید. عالیترین مضامین انسانی، در بسیج معنا شد و تجسّم یافت. پُرجاذبه‌ترین جلوه‌های هستی، در بسیج خود را نشان داد. در دنیایی که خودخواهی و خودپرستی و حرص و هوای نفس، اغلبِ حوادث آن را رقم میزند، بسیج مظهر عشق و ایثار و فداکاری و گذشت و نگاه حکیمانه‌ی یک جوان به عالم وجود شد. چقدر جوان فداکاری که در دوران جنگ تحمیلی به برکت بسیج، مثل پیران سالک راه خدا، حقایق هستی را شناختند و راه به معنویّتی بردند که انسانهای معمولی با سی سال، چهل سال تلاش نمیتوانستند به آن حقایق و چشمه‌های فیّاض برسند. آنچه را که ما در تاریخ خوانده بودیم، در زمان خود دیدیم. در جنگ، مجروح تشنه‌ای آب را از لبان خود بگیرد و به لبان تشنه‌ی مجروح دیگر برساند و او هم به سومی بدهد و هیچکدام فرصت پیدا نکنند کام تشنه‌ی خود را در هنگامه‌ی شهادت سیراب کنند و به خاطر ایثار، تشنه شهید شوند. هر کس اینها را میخواند، داستانهای تمام‌شده‌ی تاریخ به حساب میآمد و فکر نمیکرد قابل تکرار باشد؛ اما صدها و هزارها بار این جلوه‌های فضیلت، به وسیله‌ی جوانان پاک و خالص بسیجی در جبهه‌های جنگ تکرار شد. بسیج مثل ستاره‌ی درخشانی شد؛ هم سرنوشت جنگ را با حضور خود تحت تأثیر قرار داد؛ هم به نیروهای مسلّح - ارتش و سپاه - روحیّه بخشید و هم توانست در پشت جبهه، کانونهای عظیمی از

«3»