« ﴿و توفّنا مع الأبرار ﴾ »؛ [1] مرگ ما و عبور ما از دروازهی این عالم به ملکوت را هم با ابرار قرار بده. مثل آنها و در جهت آنها بمیریم، که مهمترین مسأله، مسألهی عاقبت است. بزرگترین توفیق برای یک فرد یا یک جمع این است که بتواند این ایمان را در عمل و رفتار و زندگی خود صادقانه نشان دهد و این درخواست را از خدای متعال بخواهد. اگر ما بتوانیم با صدق و طلب واقعی از خدای متعال، این درخواست را بکنیم و این گزارش را بدهیم؛ یعنی بگوییم: « ﴿ربّنا انّنا سمعنا منادیاً ینادی للأیمان أن امنوا بربّکم فامنّا »، ﴾ [2] نسبت به جمع حاضر تطبیق میکند. ما در وادی ایمان حرکت نمیکردیم. بله؛ در دلمان ایمان داشتیم؛ در عمل شخصیمان هم عمل میکردیم؛ اما مجرای زندگی همه - از جمله ما - مجرای ایمان نبود؛ مجرای کفر و جهالت و طغیان و طاغوتیگری بود؛ که لازمهی هر نظام غیردینی و غیرالهی و غیرایمانی، همین است. در فضای نظام غیردینی، انسان اگر خیلی هنر کند، فقط میتواند به وظایف فردی خود عمل کند، که آن وظایف فردی دینی هم در آن شرایط تأثیر لازم را نمیگذارد؛ یعنی آن تعالی و نورانیّت لازم را به وجود نمیآورد؛ بخش مهمّی از آن هدر میرود - طبیعی است که