کشور، از جمله منطقه گیلان بود؛ چه در انقلاب، چه در جنگ، چه در روزهای قبل از جنگ در آغاز انقلاب؛ وقتی که هر کدام از گروهکهای گوناگون میخواستند یارگیری و سربازگیری کنند و از فضایی که با خون مردم مسلمان و با همّت جوانان مؤمن و تحت رهبری امام بزرگوار پدید آمده بود، سوءاستفاده کنند. من همان روزها وارد رشت شدم، برای اینکه در محافل دانشگاهی و میان جوانان سخنرانی کنم. فراموش نمیکنم، در میدان بزرگ شهر آنقدر پلاکارد و اعلامیههای بزرگ و پردههای عظیم از طرف گروهکها زده شده بود که انسان متحیّر میماند ! با مرحوم شهید دکتر عضدی به قبرستان شهر رفتیم تا بر مزار میرزا کوچک فاتحهای بخوانیم. آنجا هم عناصر گروهکها خودشان را رساندند برای اینکه ما را تهدید کنند؛ برای اینکه میرزاکوچکخان را تحقیر کنند؛ برای اینکه حرکت عظیم اسلامی مردم ایران را یک حرکت مادّی و جدای از انگیزههای معنوی بنمایانند، که البته موفّق نشدند. در آن شرایط، انسان گمان نمیکرد که پنجه متجاوز آن بیگانهپرستها از این شهر و از این استان کنده شود؛ اما دین و ایمان و عشق و معنویت و جوهر ذاتی مردم این منطقه، دستها و انگشتان بیگانه را قطع کرد و اسلام و انگیزههای ایمانی و خواستِ برخاسته از دل و جان مردم مؤمن این استان را بر هوسهای فاسد و مفسد بیگانگان غلبه داد. گیلان نشان داد که از اعماق جان به اسلام و قرآن و مکتب اهل بیت علیهم السلام معتقد