است که گفتم؛ از این بدتر هم فرضهایی وجود دارد. همه مسؤولند؛ هم برنامهریزان، هم مجریان و هم متصدّیان رسانهها. صدا و سیما هم مسؤول است؛ روزنامهها هم مسؤولند. صدا و سیما و روزنامهها نباید همواره برای جوان الگوی یک جوان اشرافىِ بیدردِ تنبهراحتداده عیّاش را مطرح کنند. بعضی از مطبوعات نباید در فلسفهبافیهای خود طوری حرف بزنند که جوان خیال کند همه هدف انسان این است که از هر راهی شد، یک مشت پول به دست آورد. اگر توانست یک گواهی علمی برای خودش فراهم کند، وسیلهای برای پول در آوردن در دستش هست؛ اگر نشد، هر راه دیگری که شد؛ ولو قاچاق، ولو تن دادن به ذلّت و خفت و اهانت، ولو با دستبرد زدن به این و آن ! نباید پول را عمده کرد؛ پول ارزش نیست. هدف، درآوردن پول نیست؛ پول یک وسیله برای گذراندن زندگی است. پول بسیار کوچکتر از این است که هدف انسان شود. برای جوان، الگو را یک الگوی غلط قرار ندهند تا او احساس کند که به جای استعداد و ابتکار و تلاش فراوان و کسب تخصص و علم، باید سراغ پول رفت ! از یک جوان میپرسیم: چرا درس نمیخوانی ؟ میگوید: پدرم آنقدر پول و ثروت دارد که به درس خواندن احتیاج ندارم ! پس معلوم شد که درس برای پول است ! با این پول اگر بشود بیکار و عیّاش و مصرفکننده محض بود، باز هم از نظر او مانعی ندارد ! آیا این طرز فکر درست است !؟ این طرز فکر، غلطترین طرز فکرهاست. بنابراین رسانههای جمعی هم متعهّد و مسؤولند.