برای آنکه این کار به سامان برسد، سه مرحله وجود داشت: مرحله اول، شالودهریزی نظام بود که با این کارها انجام گرفت. مرحله دوم، حراست از این نظام بود. موجود زنده روبهرشد و نموی که همه صاحبان قدرت اگر او را بشناسند، از او احساس خطر میکنند، قهراً دشمن دارد. اگر پیغمبر نتواند در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود طبیعىِ مبارک حراست کند، این نظام از بین خواهد رفت و همه زحماتش بیحاصل خواهد بود؛ لذا باید حراست کند. مرحله سوم، عبارت از تکمیل و سازندگی بناست. شالودهریزی کافی نیست؛ شالودهریزی، قدم اوّل است. این سه کار در عرض هم انجام میگیرد. شالودهریزی در درجه اوّل است؛ اما در همین شالودهریزی هم ملاحظه دشمنان شده است و بعد از این هم حراست ادامه پیدا خواهد کرد. در همین شالودهریزی، به بنای اشخاص و بنیانهای اجتماعی نیز توجّه شده است و بعد از این هم ادامه پیدا خواهد کرد. پیغمبر نگاه میکند و میبیند پنج دشمن اصلی، این جامعه تازه متولّد شده را تهدید میکنند: یک دشمن، کوچک و کماهمیت است؛ اما درعینحال نباید از او غافل ماند. یک وقت ممکن است یک خطر بزرگ به وجود آورد. او کدام است ؟ قبایل نیمهوحشی اطراف مدینه. به فاصله ده فرسخ، پانزده فرسخ، بیست فرسخ از مدینه، قبایل نیمهوحشیای وجود دارند که