علمیای به وجود آمدند و دانش را به اوج قلّه آن روز رساندند و بههیچوجه فرهنگی که امروز در غرب رایج است - فرهنگ بیبندوباری و بیدینی و امثال اینها - بر آنها حاکم نبود؛ مثل ابنسیناها، محمّدبنزکریّای رازیها، خوارزمیها و دیگران. اینها در فرهنگی مثل فرهنگ غرب رشد نکردند؛ همچنان که دانشمندان بزرگ غرب و کسانی که دانش غرب را پایهگذاری کردند، هرگز در چنین فرهنگی رشد نکردند. بنابراین پیشروی و برتری علمی غرب را بههیچوجه به معنای برتری فرهنگ غرب ندانید. فرهنگ اسلامی، فرهنگ ارزشمندی است که برای یک جامعه و یک مجموعه انسانی، بالاترین ارزشها را دارد و میتواند یک جامعه را حقیقتاً سرافراز، خوشبخت، عزیز و پیشرو کند؛ منتها ما در قرنهای متمادی به فرهنگ اسلامىِ خود عمل نکردیم. از اسلام، یک مشت عملیّات فردی را - که بعضی از آنها آمیخته به چیزهای غلط و احیاناً خرافی بود - رایج کردیم. مسؤولان و مدیران کشور هم در آن دوران انسانهای شهوتران، عیّاش، فاسد و بیفکری بودند؛ اگر عرضهای هم به خرج دادند، عرضهشان در این بوده که بتوانند کمربند حکومتىِ خود را محکم نگه دارند؛ اما کاری نکردند. ما چند قرن به این مشکل مبتلا بودیم. در یکی دو قرن اخیر نیز از همه جهت وضع ما بد بود؛ به خاطر اینکه رقیب قدرتمندی مثل غرب و اروپای استعماری به وجود آمد که به این اکتفا