من با دقّت به حرفهای شما گوش کردم. شما الان به مسائلی توجّه میکنید که دغدغههای اصلی من هم همانهاست. شما به اهمیت دادن به علوم پایه، به علوم محض، به پژوهش، به فراهم آوردن بستر مناسب برای رشد علمی و فکری، به استفاده دانش در همه جای جهان و مخلوط نکردن بهرهمندی از دانش دیگران با بهرهمندی از همه فرآوردههای فرهنگی آنها اشاره کردید. اینها همان حرفهایی است که در مواجهه با جوانان و دانشجویان و قشر دانا و هوشمند جامعه، دغدغههای اصلی مرا تشکیل میدهد. خدا را شکر میکنم که میبینم همان چیزهایی که در ذهن من وجود داشته و در مجامع دانشگاهی و با مسؤولان دانشگاهی و با جوانان با این نیّت مطرح میکردم که در ذهنها گسترش پیدا کند و به مطالبات عمومی تبدیل شود، نتیجهبخش شده است. یعنی شما هوشمندان، همان چیزهایی را میخواهید که ما میخواستیم شما آنها را بخواهید. در مورد کارهایی که باید برای نخبگان جامعه انجام گیرد، یک نکته را عرض کنم. البته در همه مجموعههای اجتماعی، برنامهریزیهایی برای قشر متوسّط و عمومی میشود و چارهای هم نیست. برنامهریزیهای عمومی را نمیشود با محاسبه نخبگان انجام داد؛ لیکن این حرکت تحصیلی و کاری، بتدریج به نقطهای میرسد که باید برای نخبگان حساب ویژهای باز کرد.