ایجاد کنند تا بتوانند ضربهای بزنند و از این استحکام و اقتداری که امروز این نظام در دنیا به عنوان سنگر دارد، بکاهند. حالا یک نفر در داخل، همین را ولو با مشتِ گره کرده، ولو از سنگرِ دانشگاه، ولو از پشتِ یک تریبون رسمی فریاد کند؛ اینکه هنر نیست، اینکه افتخار ندارد. همراهی با قلدرترین قلدرهای عالم و ضدّ عدالتترین دولتها و مراکز قدرت چه افتخاری دارد ؟! آن روزی که ما با نظام طاغوت میجنگیدیم، هر حرکتِ یک مبارز، افتخارآفرین بود؛ آن مبارزات افتخار داشت. امروز بعضی از قشرها با رژیمهای طاغوتی و وابسته و فاسد در دنیا میجنگند، که آن افتخار دارد؛ اما مقابله کردن با نظامی که سرِپا در مقابل مراکز قدرت استکبار ایستاده، افتخار برای کسی ندارد. من البته معتقدم این جریانات، تحمیل به دانشگاه است؛ این جریانات مزاحم و معارض علم و آگاهی در دانشگاههاست. دانشگاهها اینها را پس میزنند، همچنان که کیفیّت رفتار اینها و سیاستبازیشان به گونهای شده و کار را به جایی رسانده که خیلی از دانشجویان ما را حتّی از سیاست زده کرده، به طوری که آنها به کار سیاسی بیعلاقه شدهاند. البته برخی از مسؤولان دانشگاهها هم بیتقصیر نیستند. آن نکاتی که یکی از برادرانمان در باب عدالت به عنوان سؤالات مطرح کرد، نکات بسیار خوبی بود. این سؤالات باید پاسخگویی شود. البته گفتم جایش در این جلسه نیست و لزوماً هم من نباید پاسخ بدهم. پاسخهایش را خودتان باید فکر کنید. در همین جلسات و دیدارهای