غذاشان را جمع کرده و برای فقرا مصرف کنند. بحث کمک به فقیر نیست؛ بحث روزه گرفتن است؛ بحث توجّه به خداست؛ بحث سلوک و راه عبادت الهی است. در دانشگاه ما این مسائل است که خوشبختانه کم، مهجور و غریب هم نیست. حتّی اختلافات سیاسی و خطّی و جناحی و بداخلاقیهایی هم که گوشه و کنار مشاهده میشود، نمیتواند غلبه گرایش معنوی را از بین ببرد. برداشت و توقّع بنده و نظام اسلامی از جماعت دانشجو این است که فکر میکنیم دانشجو یک روشنفکر تمام عیارِ مسلمان است؛ متدیّن است. در سطح دنیا جریاناتی وجود دارند - بعضیشان در ایران شعبه هم دارند که دانشجو را نه روشنفکر میپسندند، نه مسلمان. روشنفکر نمیپسندند، زیرا او را دچار تعصّبها و تحجّرهای حزبی و سیاسی و وارداتی میکنند. ما وقتی میگوییم تحجّر، فوراً ذهنمان میرود به تحجّر مذهبی؛ بله آن هم یک نوع تحجّر است، اما تحجّر فقط تحجّر مذهبی نیست، بلکه خطرناکتر از آن، تحجّر سیاسی است؛ تحجّرهای ناشی از شکلبندی تحزّب و سازمانهای سیاسی است که اصلاً امکان فکر کردن به کسی نمیدهند. اگر ده دلیل قانعکننده برای حقّانیت یک موضع ذکر کنیم، قبول میکند، اما در عمل طور دیگری نشان میدهد ! چرا ؟ چون حزب، آن تشکیلات سیاسی بالای سر - مثل پدرخوانده مافیا - از او اینگونه خواسته است. این را انسان متأسّفانه در برخی از گوشه کنارهاىِ حتّی محیط دانشگاهی میبیند. پس، آن مجموعهای که دچار