مسألهی حکومت و ادارهی امور جامعه در اسلام - همانطور که آقایان فرمودند - مسألهی بسیار مهمّی است و اگر منتخبان مردم و خبرگان امّت دور هم جمع میشوند و دربارهی این مسأله و حواشی و لوازم آن بحث میکنند، هر دقیقهی این بحثها میتواند مهم و سرنوشتساز و موجب جلب ثواب الهی باشد؛ چون مسأله بسیار مهمّ است. در اسلام حاکمیت بر مردم، به معنای یک امتیاز و حقّ ویژه برای حاکم نیست؛ همچنین حکومت یک امر بیملاک و بیمناط نیست - مثل اینکه بر حسب شانس و اقبال، یک نفر بیاید زمام امور مردم را در هر ردهای از ردهها بر عهده گیرد - بلکه تابع معیارهاست و مهمترین کار این است که این معیارها رعایت شود. البته امکان خطا و اشتباه، هم در تشخیص و هم در عملکرد کسانیکه تشخیص درستی نسبت به آنها داده شده، همیشه متصوّر است؛ بنابراین ما از کسی انتظار عصمت نداریم؛ لیکن اسلام در باب گزینش حاکمان در هر ردهای از ردهها، چه ردههای بالا - که سیاستهای کلان، کارهای بزرگ و ادارهی امور کلّی کشور در دست آنهاست - چه ردههای متوسّط و پایین، معیارها و شرایطی گذارده است و آنچه بر عهدهی ماست، این است که این معیارها بهطور کامل رعایت شود. لذا در اسلام آنچه ما به عنوان حاکمیت اسلامی شناختهایم و امروز هم بنای کلّی این جامعه بر آن قرار دارد، مردم سالاری دینی است که با دمکراسیهای رایج دنیا در بنیاد اختلاف دارد. ریشهی مشروعیتِ رأی