مردم در دمکراسیهای رایج دنیا اساساً با مشروعیت رأی مردم در نظام مردم سالاری اسلامی که ما به دنبال آن هستیم و آن را حکومت اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب میآوریم، متفاوت است. لذا در روشها، تفاوت بین اینهاست. در دمکراسیهای رایجِ جهانی، ضوابطی که ما برای ادارهی کشور و برای مدیران آن قائل هستیم، وجود ندارد؛ ممکن است ضوابط دیگری باشد. در اینجا قدرتطلبی وجود ندارد. اینطور نیست که دعوا بر سر این باشد که چه کسی بر اسب قدرت سوار شود و بتازد تا بتواند از هر وسیلهای برای اینکار استفاده کند. اینکه میگوییم سیاست ما عین دیانت است و دیانت ما عین سیاست است، یک طرف قضیه این است که سیاست و بنیان آن باید براساس دین باشد. روی دیگر سکّه هم این است که فعّالیت سیاسی نمیتواند از معیارها و ضوابط دینی و اخلاقی خارج باشد. کار غیراخلاقی برای کسب قدرت، مطلقاً جایز نیست و کسی را که در صراط مدیریّت قرار دارد، از اهلیّت و صلاحیت میاندازد؛ لذا این ضوابط باید بهطور کامل در همهی ردهها رعایت شود. قانون برای رهبری، ریاستجمهوری، مسؤولان قوای سهگانه و ردههای مختلف مدیریّت، تا ردههای شوراهای شهر و روستا و دیگر جاها ضوابطی را معیّن کرده است که برخاسته از همان دید و فکر اسلامی است. این ضوابط باید احراز شود. باید تشخیص داده شود که این شرایط در این شخص وجود دارد، بعد او در معرض رأی مردم قرار گیرد، اگر ملاک رأی مردم است؛ یا نصب شود، اگر ملاک، انتصاب