بیانات سال 81


پیغمبر مینشیند، یا منصوب پیغمبر و وصىّ او مینشیند، یا یک انسان شقی مینشیند ! امر، دایر بین این دو تاست. این جایگاه، آن‌قدر جایگاه والایی است که جز پیغمبر یا منصوب از قِبل پیغمبر و وصىّ او نمیتواند این‌جا بنشیند. سلسله مراتب قضا، این‌گونه تعیین میشود. اگر این‌طور نشد، آن‌گاه مسأله شقاوت است. بنابراین اهمیت این جایگاه است که این چیزها را برای آن لازم دانسته‌اند. در این زمینه، وظایفی بر دوش قوّه قضاییّه است و وظایفی هم بر دوش کسانی است که بیرون از قوّه قضاییّه‌اند؛ آنها هم در قبال قوّه قضاییّه وظایفی دارند. بنده امروز میخواهم در کلماتی کوتاه، مطلبی را به قوّه قضاییّه و مطلبی را هم به منتقدان قوّه قضاییّه عرض کنم.

اما مطلب مربوط به منتقدان این است که انتقاد در جامعه چیز خوبی است؛ زیرا انتقاد موجب میشود انتقاد شونده بتواند نقاط قوّت و ضعف خود را بفهمد و همچنین ناظران صحنه بتوانند بفهمند. این به پیشرفت کار کمک میکند. لیکن انتقاد، غیر از عیبجویی، آن هم عیبجویىِ خصمانه است. نباید قوّه قضاییّه را تضعیف کرد. قاضی برای این‌که بتواند در جایگاه پیغمبر، درست و با استقرار بنشیند و عمل کند، احتیاج دارد که مورد حمایت نظام باشد؛ باید احساس کند که حمایت و تقویت میشود و در چشم مردم دارای منزلت است. قاضی، منزلت در نظر عموم و حمایت از سوی مسؤولان را لازم دارد. اگر باب انتقادهای غیر منطقی و خصمانه و عیبجویانه و احیاناً با انگیزه‌های سیاسی به سمت قوّه

«4»