بیانات سال 81


باشد. البته این‌جا اجتهاد، یک اجتهاد مصطلح فقهی است که حدّی از تخصّص علمی و فقهی را میطلبد. ممکن است در این حد، امروز برای کلّ دستگاه قضایی میسّر نباشد - که نیست - و قضات منصوب هستند؛ لیکن در کنار این، میتوان معنای دیگری هم برای اجتهاد فرض کرد؛ یعنی ابتکار در شناخت صحنه قضاء و نوع برخورد با جرم در چارچوب قانون. ممکن است یک قانون همه جا نسبت به همه مجرمان اقتضای مشابهی نداشته باشد؛ این‌جا هوشمندی قاضی لازم است. قاضی همچنین باید از طهارت و اخلاص و شجاعت کافی برخوردار و فهیم و بصیر باشد. در قضاء، تا آن‌جایی که ممکن شود، ما به این خصوصیّات احتیاج داریم.

ما نباید سطح توقّع خود را از عرصه دادگاه پایین آوریم؛ عرصه دادگاه باید رفیع باشد. بنده بارها به مسؤولان عزیز و محترم قوّه قضاییّه در بخشهای مختلف گفته‌ام که حُکم باید آن‌چنان مستحکم و مستدل باشد که در همه سطوح قابل دفاع باشد. البته این به معنای آن نیست که در دیوان عالی کشور نقض نخواهد شد؛ چرا، ممکن است در عین حال فتوری داشته باشد؛ اما بنای قاضی در انشاءِ حُکم و رعایت قانون و استدلال در حکم - که ذهن او را به این حکم رسانده است - باید به قدری متین باشد که هر کس حُکم را دید، در دل تصدیق کند که درست است؛ هر چه عقل و سواد انسان بیشتر باشد، بیشتر تصدیق کند. در حُکم به هیچ وجه نباید وهم و ضعف و فتور وجود داشته باشد. البته

«7»