بیانات سال 82


در طول تاریخ، حاکمیت عدل و دین و معنویّت و اخلاق را مشاهده کرده‌اید، در مرکزیّت و قلب آن، یک دل آگاه و در مجموعه آن، دلهای متوجّه و متضرّعِ الیالله را حتماً دیده‌اید؛ صدر اسلام نیز همین‌طور بوده است. در طول تواریخ گذشته، هرجا چنین پدیده‌ای پیدا شده - که نادر هم بوده - همین‌طور بوده است. زمان خودِ ما هم این پرچم به دست کسی برافراشته شد که دلِ ذاکر و روحِ خاضع و خاشعِ او را در مقابل خداوند همه بعینه مشاهده کردند و آثار آن را دیدند. ما باید خود را بیشتر به این سمت بکشانیم و متمایل کنیم؛ خود را نیازمند کمک الهی بدانیم؛ این را احساس کنیم. به تواناییهای خود و آنچه به نظر ما قدرت ماست، تکیه استقلالی و ذاتی نکنیم؛ از خدا کمک بخواهیم و خود را محتاج او بدانیم. مثل قارون و بعضی امّتهای گذشته که قرآن در دو جا این را نقل میکند، نگوییم: « ﴿انّما اوتیته علی علمٍ عندی (  ۳ )»؛ با تلاش و هنرِ خودم این را به دست آوردم. این غلط است. کمک را همیشه از خدا بخواهیم؛ راه را هم به سوی او باز بدانیم. راه همه ما به سوی خدا باز است: « و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا أن تحجبهم الأمال دونک ( ۴ )». هر وقت ما با دل پاک و نیّت خالص به خدا رو بیاوریم، درهای رحمت خدا گشوده و فیض الهی شامل حال ما خواهد شد؛ این را بدانیم و کوتاهی نکنیم.

ضمناً خود را خویشاوند خدا هم ندانیم و به خویشاوندىِ وهمىِ با خدا غرّه نشویم. یکی از چیزهایی که در دعاها ما را به‌شدّت از آن پرهیز داده‌اند، « الاغترار بالله » است. نگوییم چون بندگان خوب خدا هستیم، نقمت الهی ما را نمیگیرد؛ نه، این خطاست. خدای متعال با هیچ‌کس،

«2»