من با شما دوستان عزیز حرفهای زیادی برای گفتن دارم که میدانم مورد علاقه و جالب نظر شما هم هست، منتها الان مجال نیست؛ به تعبیر معروف: « یک سینه حرف موج زند در دهان ما »؛ حرفهایی که بسیاریش ممکن است امیدبخش باشد. اوّلین حرف من این است که این سیره تلاش و مجاهدتِ مستقلّانه و با اتّکاء به خداوند متعال را رها نکنید، چون هرچه خیر و برکت برای کشور وجود دارد، در سایه این موضوع است. اساس این است که یک مسؤول برای کار و تلاش همّت کند و هدف اصلیاش هم رضای الهی باشد که البته در طول رضای الهی، رضای مردم است؛ یعنی آنجایی که ما برای رضای خدا کار میکنیم، حتماً رضایت مردم را هم باید در نظر بگیریم تا تأمین شود. هرچه و هرجا که ما کوتاهی کردهایم، اثرش دیده شده و آن بهخاطر عدم استقامت در این راه است. این راه را ادامه دهید؛ راه، راهِ پُربرکتی است. امروز کشور عزیز ما از لحاظ پیشرفت با بیست و بیستوپنج سال قبل قابل مقایسه نیست و این در حالی است که در این بیستوپنج سال همه دستگاههای قدرتمند دنیا از لحاظ سیاسی، فناوری، علمی و تجاری با ما سر ناسازگاری داشتهاند. این یک واقعیت است. ما البته تلاش کردیم که روابطمان را با دنیا عادّی کنیم و به میزان زیادی هم موفّق شدهایم؛ اما اینطور نبوده که در یک بخش از دنیا انگیزه فراوان و عمیقی برای کمک به ما وجود داشته باشد. البته عکسش چرا؛ مراکزی وجود داشتهاند که خواستهاند کارشکنی کنند. این توفیقاتی که امروز چه در زمینه فنآوری، چه در زمینه ساختهای زیربنایی و اساسی برای