جامعه، مدیریّت کشور و سررشتهدارىِ امور، دستِ افکار و اهواء و مکتبهای گوناگون باشد، آنها از این اسلام ابایی ندارند و به آن اهمیتی نمیدهند؛ اما اگر اسلام آنچنان که خدا خواسته و قرآن تشریع کرده، به معنای برنامه زندگی تلقّی شد و مورد پذیرش قرار گرفت، از آن میترسند. چرا ؟ چون این اسلام، در وهله اوّل دو عنصر بزرگ در درون خود دارد که یکی عبارت است از احترام به شخصیت و اهتمام به رشد انسان، و دوم جلوگیری از نفوذ غارتگران و طاغوتها و قدرتمندان نابحق و ظالم و ستمگر جهانی. در کلمه توحید، اینها وجود دارد؛ « لاالهالّااللَّه ». یکی از مصرعهای برجسته و مهمِّ قصیده « لاالهالّااللَّه » این است که با طاغوتها، طغیانگرهای جهانی، قدرتهای ظالم بینالمللی و ستمگرانی که امروز شما میبینید در دنیا چگونه تاخت و تاز میکنند و با ملتها چه میکنند، نمیشود کنار آمد. توحید اجازه نمیدهد مسلمان در مقابل قدرتهای بدون مهار که با فلسطین و عراق و افغانستان آنطور رفتار کردند و قبلاً با بوسنی و لبنان و دیگر کشورهای اسلامی و سایر نقاط دنیا طور دیگر رفتار کردند، کرنش کند. همین کرنشهااز سوی برخی از ملتهای ضعیف شده است که اینطور این خونآشامها را قدرتمند کرده است. اگر ملتها حقِّ خود را بشناسند و بخواهند زیر بار زورگوییهای بینالمللی نروند و شعارهای دروغین این ریاکاران بینالمللی را قبول نکنند، اینها اینطور قدرتمند نمیشوند. اسلام اجازه نمیدهد ملتهای مسلمان زیر بار زور و سلطه بروند و لگدکوب شوند. شخصیت و عزّت و رشد انسان اسلامی در هر شرایطی