که وقتی کشور با چنین مسألهای - که یک مسأله از دهها و صدها مسألهای است که کشور با آن مواجه میشود - روبهرو میگردد، بدترین روش این است که خود این مسأله در داخل به وسیلهای برای بگومگو تبدیل شود؛ این خیلی بد است. اوایلی که عراق حمله کرده بود، وظیفه همه معلوم و مشخّص بود که چهکار باید بکنند؛ اما منافقین که در آن وقت در تهران و در شهرهای دیگر فعّال بودند و آزادانه حرکت و سخنرانی میکردند، دائماً میگفتند آزادی نداریم ! مثل امروز که بعضی کسان هرچه به ذهنشان میآید، میگویند و هر طور هم که دلشان میخواهد، کار میکنند، آن وقت یکی از شعارهایشان این است که آزادی نداریم ! نمیفهمند که خودِ این ادّعا موجب تمسخر آنها میشود. آن زمان هم همینطور بود و عروسکهای منافقین سرِ چهار راهها تابلو به دست میایستادند و مردم را نسبت به اصل مسأله دفاع دچار تردید و اضطراب میکردند. بعد که به آنها تذکّر داده و تشر زده شد، دست و پایشان را جمع کردند. مطلقاً نباید اینطور حوادث که در کشور پیش میآید، به بگومگو، دو دستگی، شکاف، جدا کردنِ افراد از یکدیگر و جناحی کردن مسائل منتهی شود؛ این خیلی بد است. همه توجّه داشته باشند که خلاصه آنچه اتفاق افتاد این است که صهیونیستهای غاصبِ سرزمین فلسطین و هیأت حاکمه کنونی امریکا