بیانات سال 82


مسأله علم است؛ دومی عدالتخواهی است و آرمان سوم، آزاداندیشی و آزادیخواهی است.

آزادیخواهی نباید فقط منحصر در معنای محدود سیاسی تلقّی و معنا شود. در آزادیهای سیاسی، آزادیهای اجتماعی از بخشهای مهم آزادیهای بشری است. ما خودمان کتکخورده و زندان رفته این آزادیها هستیم و معنی آزادی سیاسی را میفهمیم؛ اما میگوییم کسانی که با شعار آزادی سیاسی، دنبال تحقّق شعارهای ضدّآزادیترین مجموعه‌های سیاسی دنیا - هیأت حاکمه امریکا؛ فاشیستهای ظاهراً دمکرات موجود در دنیا که از هر فاشیستی، فاشیستترند مجموعه‌ای متعصّب و نو محافظه‌کار که تازه وارد میدان سیاست شده‌اند - درباره ایران هستند، اینها آزادیخواهند ؟ این، آزادیخواهی و دنبال آزادی سیاسی رفتن است ؟ آن شعار آزادیخواهی که معنا و مآل و خلاصه‌اش این باشد که امریکا حکومت دست‌نشانده خودش را بر این کشور مسلّط کند، آن شعار آزادیخواهی نیست؛ ولو صد بزک و رنگ و روغن آزادیخواهی هم به آن بزنند؛ این شعار، دروغین و شعار اسارت و خیانت است. با منطقی که من میگویم، آزاداندیشی را عمیقتر معنا کنیم تا این‌جا هم اثر خودش را ببخشد. آزاداندیشی یعنی آزادانه فکر کردن؛ آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه‌ای، تقلیدی و بر اثر تلقین دنبال بلندگوهای تبلیغاتی غرب حرکت نکردن. لذا شامل علم، معرفت، مشی سیاسی، شعارها و واژه‌ها و خواسته‌های متعارف سیاسی و

«5»