همه سعی خود را کردند و موفّق هم شدند که نگذارند کسی به هیچ یک از این دو طرف کمک کند، و کمک هم نشد. البته اگر پیشروی مهاجمان هم سریع بود، بهخاطر همین بیطرفی ملت عراق بود. اگر ملت عراق در این جنگ طرفِ صدّام را میگرفت، خود مهاجمان هم میدانند که نمیتوانستند اینطور پیشروی کنند. وقتی دل ملت یک کشوری با مدیران آن کشور صاف نباشد، قضیه همین است. ملت عراق از مدیران کشور خود کتک خورده بود، اهانت، تحقیر، غصب، سنگدلی و ضربت دیده بود، لذا از آنها هیچ حمایتی نکرد. لذا دشمنِ آن کشور، یعنی مهاجمان، توانستند سریع پیشروی کنند. البته در این قضیه هم حرفها و بحثها هست. عرض کردیم که ملت ما در این قضیه خوشحال است. دولت و مسؤولان ما هم خوشحالند. البته هم ملت، هم دولت و هم مسؤولان ما به این قضیه قدری شک دارند؛ از اینکه چرا بغداد مثل بصره مقاومت نکرد. یعنی هفته اوّل جنگ که گذشت، وضع جنگ طور دیگری شد. در هفته اوّل، جنگ جدّی بود و میگفتند جنگِ جدّی بعد از این است. اما بعد از آن، مهاجمان چند روزی متوقّف شدند، بعد که راه افتادند، دفاع درستی نشد. در واقع، بغداد در ظرف دو سه روز تسلیم شد، یعنی سقوط کرد و کسی دفاع درستی از بغداد نکرد. در حالیکه در خودِ بغداد - آنطور که به ما اطّلاع دادند - حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح بود. حالا حلقههای دفاعی که به فاصله تقریباً صد کیلومتر دور بغداد چیده بودند و لشکرهای گارد صدّام حفاظت میکردند، خیلی بیشتر بود. حتّی خودِ بغداد هم که حدود صد و بیست هزار نیروی مسلّح داشت، نتوانست دو سه روز در مقابل تهاجم مقاومت کند؛ یا نتوانست و یا دستور دادند که مقاومت نکند؛ حالا معلوم نیست. آینده این ابهامها را