بیانات سال 82


یعنی آن جمعیت افراطی و متعصب در نظرات خود؛ بدون این‌که اعتقاد دینی آنها ریشه معرفتیِ درستی داشته باشد.

به اشتباه، مارقین را افراد مقدس‌مآب می‌نامند. مسأله مقدس‌مآبی نیست - در بین اصحاب امیرالمؤمنین کسانی بودند که از آنها خیلی مقدستر بودند - مسأله این است که کسانی تفکر و دیدی دارند که با ظواهر دین هم سازگار است، اما ریشه معرفتی ندارد و عمیق نیست. اینها شناخت ندارند تا بتوانند در موارد اشتباه، خود را از انحراف نجات دهند. یکجا آن‌قدر تند می‌ایستند که می‌گویند چون قرآن سرِ نیزه است، نباید به آن تیراندازی کرد؛ زیرا قرآن مقدس است. در جنگ صفین به‌مجرد این‌که با حیله شامیها قرآنها سرِ نیزه شد - چون احساس شکست کرده بودند، مجبور شدند قرآنها را سر نیزه کنند - اینها آن‌قدر نسبت به قرآن متعصب و علاقه‌مند و افراطی شدند که از امیرالمؤمنین - که قرآن ناطق بود - برای قرآن اهمیت بیشتری قائل شدند. آمدند به امیرالمؤمنین فشار آوردند و گفتند اینها اهل قرآنند، برادر مسلمانند؛ با اینها نباید بجنگی ! با تهدید، امیرالمؤمنین را وادار کردند جنگ را نیمه‌کاره رها کند. همینها بعد از آن‌که فهمیدند فریب خورده‌اند و سرشان کلاه رفته است، از آن‌طرف آن‌قدر دچار تفریط شدند که گفتند همه ما کافر شده‌ایم و علی هم کافر شده است؛ لذا باید توبه و استغفار کند ! این افراد به‌خاطر این‌که ریشه معرفتی و اعتقادیِ درستی ندارند، به‌راحتی صدوهشتاد درجه مسیر انحراف را

«6»