سرانجامی هرچه عمل کند، زیادی عمل نکرده است. بنابراین برای چنین سرانجامی باید عمل کرد. این نشان میدهد که این روح مطهر و پاکیزه چطور متصل به عوالم ملکوت بوده است. حتی در همان وقتی که هنوز جسم او در این دنیا زنده بوده است. « ثم صاح و قال قتلنی اللعین »؛ بعد از آنکه حضرت این مناجات را کرد، فریاد کشید تا مردم متوجه باشند و نگذارند قاتل بگریزد. « فلما سمع الناس الضجة »؛ مردم وقتی صدای امیرالمؤمنین را شنیدند، « ثار الیه کل من کان فی المسجد »؛ همه به طرف محراب مسجد ریختند، اما نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است و باید چه کار کنند. « ثم احاطوا بأمیرالمؤمنین »؛ بعد آمدند اطراف امیرالمؤمنین جمع شدند. « و هم یشید رأسه بمئزره والدم یجری علی وجهه و لحیته »؛ وقتی مردم جمع شدند، دیدند حضرت در همان حال ضعف و در حالیکه فرقش شکافته است، با دستمالی زخم خود را میبندد و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاری است. « وقد خضبت بدمائه »؛ محاسن آن حضرت که سفید بود، با خون پاکش رنگین شده بود. « و هو یقول هذا ما وعد اللَه و رسوله و صدق اللَه و رسوله »؛ این همان وعده خدای متعال و پیغمبر اوست، و خدای متعال و پیغمبرش راست گفتند و وعده آنها تحقق پیدا کرد.