بیانات سال 82


یوم القیامة ظالما لبعض العباد و غاصباً لشی‌ءٍ من الحطام »؛[1] یعنی از خلافت کنار آمدن که هیچ؛ اگر مرا به غل و زنجیر بکِشند و روی خارهای مغیلان هم با تن عریان بکِشانند، حاضر نیستم حتی به یک نفر از بندگان خدا ظلم کنم. به‌خاطر همین منطق، امیرالمؤمنین همه مشکلات دوران خلافت خود را لمس کرد و با آنها مواجه شد؛ چون عدالت او بود که آن دشمنها و دشمنیها را علیه او به‌وجود می‌آورد. امیرالمؤمنین ایستادگی کرد و به‌خاطر مواجهه با مشکلات و حل آنها حاضر نشد از عدالت دست بردارد؛ این شد درس.

پنج سال حکومت امیرالمؤمنین دوران بسیار کوتاهی در تاریخ اسلام است؛ اما آنچه به این دوران کوتاه اهمیت می‌دهد، این است که امیرالمؤمنین عملاً عدالت را نشان داد؛ مثل سرمشقی که بالای صفحه می‌نویسند و متعلم باید مثل آن را در صفحه تکرار کند. امیرالمؤمنین این سرمشق را نوشت که اگر به‌خاطر عدالتخواهی، این همه مشکل برای حاکم اسلامی به‌وجود آید - که در طول نزدیک پنج سال نگذاشتند امیرالمؤمنین بدون دغدغه به اداره کشور و مسائل آن بیندیشد؛ سه جنگ را با مشکلات و دنباله‌های گوناگون بر او تحمیل کردند - باید تسلیم نشد. تسلیم نشد، یعنی چه ؟ یعنی از راه عدالت

  1. 1. نهج‌البلاغه: خطبه ۲۲۴ (یتبرأ من الظلم)

«4»