بیانات سال 82


یا یک ششم بم بیشتر نبود. بم واقعاً شهر بزرگی است و جمعیت زیادی دارد؛ بنابراین مصیبت آن خیلی سنگین است.

البته ابتدا در کار ما نواقصی هم وجود داشته است. دوستان گفتند نصف روز یا یک روز ما عقب بودیم؛ همین‌طور است؛ شاید هم بیش از یک روز از حادثه عقب ماندیم؛ لیکن در چنین حادثه‌یی که دقایقش تعیین کننده است، نصف روز یا یک روز خیلی مهم است، این به معنای این نیست که کسانی از همان ساعتهای اول وارد میدان نشدند؛ چرا، انصافاً دستگاه‌ها و اشخاص مختلفی از همان ساعتهای اول دلسوزانه وارد شدند و تلاش کردند؛ اینها بر خدای متعال پوشیده نیست، بر مردم هم پوشیده نخواهد بود؛ لیکن مجموعه‌ی امکانات ما یکخرده دیر رسید؛ این باید تجربه‌یی باشد برای آینده. ان‌شاءاللَّه باید به فکر این معانی باشیم. هر لحظه ممکن است در هر جایی این حادثه اتفاق بیفتد. باید از همان ساعت اول، همه‌ی امکاناتی که لازم است، بسیج شود؛ در درجه اول، نجات؛ در درجه‌ی دوم، امداد. البته فصل نجات تقریباً گذشته؛ در عین حال وقتی من از خیابانها عبور میکردم، چند مورد را دیدم که افراد وقتی چشمشان به ما میافتاد، با حالت اضطراب به ویرانه‌های منازل خود اشاره میکردند، که آدم حدس میزند عزیزشان زیر آن خاکها مدفون است؛ احتمال هم میدهد که زنده باشد. بنابراین هنوز زمینه‌ی نجات وجود دارد. اگرچه فرصت

«2»