بیانات سال 82


بنابراین منابع طبیعی و منابع انسانی دو سرمایه اصلی انسان هستند. کارگر منابع طبیعی را مورد بهره‌وری قرار میدهد و قابل استفاده میکند؛ معلّم هم منابع انسانی را استخراج میکند، رشد میدهد و مورد بهره برداری جامعه قرار میدهد. این دو، رکن اساسی جامعه‌اند. مهم هم این است که هم دو قشر معلّم و کارگر، هم بخصوص مسؤولان دولتی و هم آحاد مردم این ارزش والا را بشناسند و به آن به چشم تکریم نگاه کنند و بفهمند کارگر و تولید کننده یعنی چه؛ بفهمند کسی که آهن‌پاره را تبدیل به یک کالای زیبا و مورد استفاده میکند، چه ارزشی دارد. معلّم را بشناسند و بدانند کسی که کودک ساده هیچ ندان را به یک انسان آگاه و یک چشمه جوشانِ ابتکار، استعداد، نقشه و طرح در همه مسائل زندگی تبدیل میکند و این مادّه خام را به این‌جا رسانده است، اجر و قربش کجاست؛ این را همه بفهمند.

ما وقتی به نیازها و کمبودهای جامعه کارگری و جامعه معلّمی نگاه میکنیم، اوّلین چیزی که چشممان را جلب میکند، کمبودهای مادّی آنهاست - که البته کمبودهای معیشتی و مشکلات مادّی وجود دارد - اما مشکل معنوی این دو قشر را کمتر میبینند؛ یعنی به قدرشناسی و شناخت جایگاه کارگر و معلّم در جامعه کمتر توجّه میشود. فرق است بین یک ادارىِ معمولی - که البته او هم کار و خدمت میکند و او هم ارزش دارد - و کسی که سرِ کلاس، جان و دل خود را مصرف میکند برای این‌که این مادّه خام و این کودک هیچ‌ندان را به آن رتبه والای معرفت برساند.

«3»