هم مادی است و هم معنوی؛ اما چیزیکه انسان را دلگرم و قانع و خرسند میکند، تکریم معنوی است. خیلیها حاضرند آبرو و کرامتشان را حفظ کنند و به طرف کسی دست دراز نکنند و از کسی پول نگیرند. انسانِ با شرف، به کرامت معنوی اهمیت میدهد. کرامتی را که جامعه معلّمی و جامعه کارگری دارند - که واقعاً هم پیش خدا و عقل و در محاسبات اجتماعی و انسانی کرامت دارند - بشناسیم؛ آن را سردست بگیریم و به همه نشان دهیم. شانه کدامیک از ما تاکنون زیر بار منّت یک معلّم خم نشده است ؟ کدامیک از ما تاکنون دست معلّم خود را نبوسیدهایم ؟ ارزش معلّم این است. ارزش کارگر هم آنقدر والاست که پیغمبر دست او را بوسید. حقیرهایی امثال من چهکار کنیم که جای بوسیدن دست پیغمبر را بگیرد ؟ این ارزشهای معنوی را فراموش نکنیم. عدّهای در جامعه طوری حرف میزنند و مشی میکنند که تصوّر مردم اینگونه باشد که بله، بزن و بکوب مسابقه مادیّات است؛ هر که پول بیشتری بهدست آورد و استفاده بیشتری کرد، او بُرده است؛ هر کس استفاده کمتری کرد، کلاهش پس معرکه است و عقبمانده و بدبخت است ! قضیه این نیست. این مربوط به قانون جنگلِ حیوانهای مدرن است ! بله؛ در نظامهای سرمایهداری که دعوا بر سر پول و مادیّات است، همینطور است - چون معنویتی وجود ندارد - اما در جامعه انسانی، فضیلت و شرف و آبرو و کرامت انسانی و ارزش معنوی حرف اوّل را میزند. البته این بهانه نشود برای اینکه به فکر مادیّات و ترمیم معیشت نباشند؛ باید باشند و راهش هم همان چیزی است که عرض کردم: پایههای اقتصادی را مستحکم کنند.