بیانات سال 82


شخصیت انسان است. همچنین دانشگاه، محیط صفا و خلوص و حقیقت‌جویی هم هست؛ چون مجموعه، جوان است. درعین‌حال دانشگاه نمودار و نشان‌دهنده حسّاسیت در برابر پدیده‌های نامطلوب نیز هست؛ یعنی چیزی که از نگاه ارزشی و آرمانىِ جوان نامطلوب باشد، بیش از همه در محیط دانشگاه نسبت به آن حسّاسیت به‌وجود می‌آید، که این حساسیت گاهی با زودرنجی توأم است. همچنین اگر زمینه فراهم باشد، محیط دانشگاه - علی‌رغم آن‌که عدّه‌ای گمان میکنند یا میخواهند وانمود کنند چنین نیست - محیط گرایشهای دینی و معنوىِ لطیف هم هست. این خصوصیاتی است که به‌طور طبیعی در هر مجموعه دانشگاهی در کشور ما وجود دارد.

در مورد بخش اخیر - یعنی گرایش به مسائل معنوی - چون فضای جلسه شما برای ما بسیار خوشایند است و صفا و معنویت و نورانیّت جوانی در این فضا محسوس است، میخواهم این مطلب را قبل از شروع مطالب اصلی عرض کنم که من پرهیزکارترین و نورانیترین جوانان را هم در مواردی در میان دانشجویان دیده‌ام. فراموش نمیکنم خاطره جوان نوزده یا بیست ساله‌ای که بعد از شهادتش وصیت‌نامه او را دیدم. او نوه یکی از علمای معروف و مراجع تقلید زمان خود بود و آن مرجع تقلید و عالِم معروف، اهل سلوک و معرفت و توحید شمرده میشد. وقتی وصیت‌نامه جوان را خواندم، این‌طور فهمیدم که این جوانِ نوزده، بیست ساله دانشجو، در رسیدن به آن حالت حضور، کشف و عروج معنوی و روحی - چیزی که هر سالک و عارف و هر جویای حقیقتی، آرزوی آن را دارد - اگر از پدربزرگ مجتهد و عارف خود که شاید شصت، هفتاد

«2»