بیانات سال 82


روح ندارد، به زور سرِ پا نگه داریم. بعضی از بزرگداشتها این‌گونه است؛ کسی که روی زمین افتاده، می‌خواهند با بزرگداشت، زیر بغلش چیزی بدهند و او را سرپا نگه دارند ! نه؛ امام زنده و سرِ پا هستند و هنوز هم مثل اوایل انقلاب، این انقلاب و عوامل دست‌اندرکار آن می‌توانند با کمک امام بسیاری از کارهای خود را انجام دهند. امام احتیاج ندارند که ما ایشان را احیاء کنیم؛ ایشان حقیقتاً زنده‌اند.

امروز در امتداد این انقلاب، حضور امام را در کشورهای اسلامی می‌شود مشاهده کرد. دیدید رئیس جمهور ما به لبنان رفت، مردم چه کردند ! اینها همان ارادت به امام است که به این شکل بروز می‌کند. در همه‌ی دوره‌ها همین‌طور بوده است.

من یک وقت شاید برای شما در یک دیدار دیگر نقل کرده‌ام: زمانی به یکی از کشورهای معروفِ نام و نشاندار منطقه‌ی عربی رفته بودم. رئیس جمهور آن کشور از فرودگاه که نزدیک من در ماشین نشسته بود تا محلّی که قرار بود برسیم، آن چنان خود باخته، مرعوب و سه کنجی به طرف من نشسته بود که واقعاً حیرت‌انگیز بود. هیبتی که از انقلاب در دل او بود، اجازه نمی‌داد حرف معمول خودش را بزند ! بنده سرِ حرف را باز کردم و از آب و هوا و وضعیت خیابانها پرسیدم تا یواش یواش به حرف آمد. وقتی به ایران آمدم، آن را برای امام نقل کردم؛ گفتم این حضور و هیبت شما بود که او را می‌ترساند؛ ما که چیزی نیستیم. ما وقتی به جایی می‌رویم، مردمِ آن‌جا چهره‌ی امام، حقیقت امام، حضور امام و اراده‌ی قوی و راسخ ایشان را در هر جزئی از اجزای این نظام می‌بینند. بعد از رحلت امام، وزیر ما به بعضی از کشورها می‌رفت و

«4»