بیانات سال 82


آتش‌بس هستیم؛ اما آتش بس را وقتی می‌پذیریم که دشمن از خانه‌ی ما بیرون رفته باشد. دعوا سرِ همین دو کلمه بود. امام آن موقع محکم روی این موضع ایستاده بودند که نه، تا وقتی دشمن در داخل خانه‌ی ماست، ما آتش بس را قبول نمی‌کنیم. میانجیها هم که غالباً از طرف مراکز مقتدر و پشتیبانان جهانی صدّام می‌آمدند، اصرار داشتند که اوّل آتش بس را قبول کنیم. عاملی که موجب می‌شد ما بگوییم آتش‌بس را قبول می‌کنیم، ولو دشمن در خانه‌ی ما باشد، حزم نبود؛ این عمل، خلاف حزم و عقل بود. اگر ما آن را قبول کرده بودیم، بیست سال بعد - یعنی امروز - همچنان خوزستان در اختیار دشمن بود ! مگر می‌شد دشمن را بیرون کرد ؟ دشمن در مقابل گرفتن امتیازهای بزرگ، حاضر بود وجب به وجب خاک ما را به ما پس بدهد. صد متر عقب بنشیند، یک امتیاز بگیرد؛ بیست متر عقب بنشیند، یک امتیاز دیگر بگیرد. باید مرتّب ملت ایران تحقیر و تذلیل می‌شد تا بتواند دشمن را ذرّه ذرّه عقب بنشاند. هر وقت هم که دشمن لازم می‌دانست، باز جلو می‌آمد. این را ترس دیکته می‌کرد. از ترس این‌که مبادا دشمن ما را بخورد، مبادا پدر ما را دربیاورد، مبادا ما را از بین ببرد، در مقابل او مجبور به تسلیم شویم؛ عین مطلبی که امروز هم در کشور ما وجود دارد.

امام با ترس مخالف بودند. قرآن هم ما را از ترس باز می‌دارد و می‌فرماید: « ﴿انّما ذلکم الشیطان یخوّف اولیائه (  ۱ )»؛ کسی ترس را در دل شما می‌دمد، شیطان است. شیطان چه کسی را می‌ترساند ؟ انسان مؤمن را که نمی‌تواند بترساند. مؤمن که با القاءِ دشمن نمی‌ترسد. « یخوّف اولیائه »؛ دوستان خودش را می‌ترساند. کسانی که تسلیم شیطانند، با

«7»