هم همینطور است. علم باید ناظر به فناوری باشد. فناوری هم مرحلهی بسیار مهم و بالایی است. در فناوری هم میتوانیم پیش برویم؛ همچنانکه رفتیم. خوب است شما بدانید که در بعضی از بخشهای بسیار حساس علمىِ کشور ما کارهایی شده که هنوز در دنیا صورت نگرفته است. در فناوری تولید سلولهای بنیادی که بنده چند وقت پیش، از آن یاد کردم، یک مشت جوان مثل شماها که در تهران هستند، فعالیت میکنند. اینها همت کردند و رفتند از دیگران یاد گرفتند؛ خودشان هم فکر کردند، سرمایهگذارىِ فکری کردند و توانستند کلید تولید و انجماد و حفظ و کاشت سلولهای بنیادی را بهدست بیاورند. امروز اینها برای اولین بار در ایران سلولهای بنیادىِ انسولینساز را تولید کردهاند که در دنیا هنوز تولید نشده است. پس شاگردی کردن اولاً به معنای شاگرد ماندن نیست، که خیال کنیم همیشه ما باید شاگرد آنها بمانیم؛ نخیر، همت کنید؛ خواهید دید آنها مجبور میشوند از شما یاد بگیرند. ثانیاً شاگردی کردن در علم، به معنای تقلید کردن در فرهنگ نیست؛ این نکتهی بسیار مهمی است. در زمان قاجاریه اولینبار نشانهها و نمونههای فرهنگ غربی وارد کشور شد. ایرانیهای اعیانِ دربارىِ آن روز که اولین قشرهایی بودند که با اروپاییها ارتباط برقرار کردند، نخستین چیزی که یاد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوهی معاشرت آنها را یاد گرفتند. این خطِ اشتباه و خطا از همانجا ترسیم شد. عدهیی فکر میکنند چون غربیها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسیمان را از آنها یاد