بیانات سال 83


تاریخ طولانی و کهن، دوره‌هایی است که پادشاه دیکتاتورِ باعرضه‌یی سر کار بوده؛ او برای ما تصمیم گرفته؛ او برای ما آینده را طراحی کرده؛ او کشورگشایی کرده. ملت ایران به‌عنوان یک ملت و یک مجموعه، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فرصت و مهلت این را نیافت که برای خود چشم‌اندازی تعریف کند؛ آن چشم‌انداز را انتخاب کند؛ برای آن چشم‌انداز برنامه‌ریزی کند و به سوی آن چشم‌انداز حرکت کند. تا چشم‌انداز را برای خود تعریف نکنیم، هیچ کار درستی صورت نخواهد گرفت - همه‌اش روزمرّگی است - بعد از آن که تعریف کردیم، اگر برنامه‌ریزی نکنیم، کارِ بیبرنامه به سامان نخواهد رسید. بعد از آن‌که برنامه‌ریزی کردیم، اگر همت نکنیم، حرکت نکنیم، ذهن و عضلات و جسم خود را به تعب نیندازیم و راه نیفتیم، به مقصد نخواهیم رسید؛ اینها لازم است.

یک وقت صحبت سر یک فرد است، او تصمیم میگیرد که بلند شود؛ اراده میکند که حرکت کند، و حرکت میکند؛ اما یک وقت صحبتِ یک ملت است؛ یک ملت باید حرکت کند؛ یک ملت باید راه بیفتد؛ یک ملت باید انتخاب کند؛ این‌جا کار پیچیده و دشوار است. انقلاب به ما این توان را داد که توانستیم دیواره‌ی سنگىِ تاریخی را بشکافیم و خود را از این چارچوب و حصار سنگی خارج کنیم. انقلاب به این اندازه هم اکتفا نکرد، بلکه یک الگو را در مقابل ما گذاشت و آن، جمهوری اسلامی است؛ « جمهوری » و « اسلامی ».

این‌که ما امروز مردم‌سالاری دینی را مطرح میکنیم، چیزی غیر از ترجمه‌ی جمهوری اسلامی نیست. امروز بعضیها به صورت مبالغه‌آمیز و گاهی بشدت

«6»