جمعه - پریروز - ملت ایران چهکار کردند. با اینکه تبلیغات زیادی نشده بود، مردم اینطور آمدند به خیابانها؛ این برای دفاع از همان ملتی است که هشت سال بین ما و آنها جنگ بوده است. ارتباط ما و ملت عراق اینقدر مستحکم است. ما با ملت عراق خویشاوندیم؛ ارتباطات داریم؛ آنها زبان ما را بلدند، ما زبان آنها را بلدیم؛ عادات ما یکی است، فرهنگ ما یکی است و هفتصد، هشتصد کیلومتر مرز مشترک با همدیگر داریم. همین مسائل، حضور ما را در عراق قهری و طبیعی میکند. روابط ما با عشایر، با اساتید دانشگاه، با جوانها، با روحانیون خوب است؛ روابط ما با مراجع، صمیمانه است. هیچ ملت دیگری در دنیا اینهمه امکان ارتباط و اتصال و همبستگی را با عراقیها ندارد؛ ولی ما داریم. آنها میخواهند ما از همهی اینها استفاده نکنیم. فشار میآورند؛ چرا اینطوری کردید، چرا این را آوردید، چرا آن را بردید ؟ عشایر عراق برای بنده مقدار بسیار زیادی نامه از چند ماه قبل به عنوان وفاداری فرستادهاند، که بنده اصلاً رؤسای عشایر را نمیشناسم. ما احتمال دادیم که خیلی واقعی نباشد؛ اما تحقیق کردیم و دیدیم که اینها واقعیاند؛ عشایر عراقند. اساتید و دانشجوها و جوانان عراقی همراه با جمع بزرگتری به حسینیه آمدند. بنده صحبت میکردم؛ اما آنها - جوانها و استادهایشان - بیاختیار بلند شدند و بنا کردند شعار دادن؛ ما اینقدر به هم نزدیکیم. اینها میخواهند ما از همهی این نزدیکیها و از همهی امکانات این راه صرفنظر کنیم و تسلیمشان شویم. صرفنظر کنیم واقعاً ؟ چرا ؟ با کدام منطق و با کدام عقل ؟ نه؛ صرفنظر نمیکنیم. روزبهروز هم الحمدللَّه موقعیت ما در عراق بهتر شده است؛ اما بعکس امریکاییها روزبهروز بدتر شدهاند. پارسال در همین اوقات اینقدر گرفتار نبودند که امسال گرفتارند.