میشود. اینطور نیست که تجربهها میآید و با آدمها میرود و نابود میشود؛ بعد افراد بعدی میآیند و از آنها استفاده نمیکنند. اینکه ما بگوییم در کدام بخشها، در کدام پروژهها و در کدام رشتهها باید کار و تحقیق شود، البته این کارِ ویژه و تخصصی است. به نظر ما همان بنیادی که گفتیم، انشاءاللَّه اگر تشکیل شود، یک قسمت هم به این چیزها اختصاص پیدا میکند؛ اولویتها را معین خواهد کرد و به این چیزها خواهد پرداخت. منتها معلوم است که یک کشور از نخبگان خودش چه میخواهد. یک کشور از نخبگان خودش میخواهد که به نیازها و مطالبات عمومی و به مصالح کشور بیندیشند؛ به آنها پاسخ دهند و خودشان را متعهد بدانند. من در جمع نخبگان المپیادی - البته الحمدللَّه الان همهی شما نخبه هستید؛ بنده همهی شما جوانها را به یک معنا نخبه میدانم - مکرر گفتهام که نخبگان توجه داشته باشند خود را از ملت طلبگار ندانند. ما به مسؤولان مرتب سفارش میکنیم به نخبگان رسیدگی کنند؛ اینها سرمایهها و گنجینههای کشورند و البته باید به اینها رسیدگی شود؛ در این شکی نیست. یک مطلب این است که ما مسؤولان باید خود را برای پشتیبانی، حمایت و دفاع از نخبگان مسؤول بدانیم؛ اما حرف دیگر این است که ما بگوییم نخبگان خود را از ملت ایران و از کشورشان طلبگار بدانند؛ این دومی مطلقاً قبول نیست. همهی ما بدهکاریم: بدهکار به این ملت، بدهکار به این تاریخ، بدهکار به نسلهای آینده. کسانی که کشور را ترک میکنند و به خارج میروند، یک وقت میروند تا معلوماتشان را تکمیل کنند و برگردند؛ چه اشکالی دارد ؟ این اصلاً مانعی ندارد. مثلاً در اینجا نیازی دارند - کارگاهی، وسیلهی کاری، درسی، دانشی، رتبهیی، استادی - این نیاز در اینجا برآورده نمیشود؛ در